ایلیا آل خمیس

ایلیا آل خمیس

آثار منتشر شده و ترجمه های ادبی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترجمه» ثبت شده است

شب در زیباترین لحظاتش

 

 

.....مثل فیلمی که هر روز از اول برگردانیمش.کنار ساحل اروند به هم می رسیدیم و درختان و فنس های پشت سرمان ، ما را از چشم ها مخفی می کرد و صذای ام کلثوم که از دور می آمد با ترانه هایی مثل: بین دوری ات و میلم به تو/ و بین نزدیکی ات و ترسم برای تو/...ای عشق من پریشانم....و از کافه ی دورتری باز صدایش که می آمد:..آیا عشق تا کنون مستانی چون ما دیده است/چه خیال ها که در سر نداشتیم/و در چه کوره راه های بارانی که قدم نزدیم....زیبایی های شب را زندگی می کردیم و ام کلثوم که می خواند: ای شیرین تر از رویاهایم/ای گرانبهاتر از روزهایم. و تنها یک روز به بازگشتش به بیروت مانده بود.چند ساعتی بیشتر نمانده بود که پرواز کند و قلبم را چون فرودگاهی متروک، تنها بگذارد..........

 

 

 

از متن کتاب "شب در زیباترین لحظاتش"

زید الشهید

برگردان ایلیا آل خمیس

نشر پوینده "تلفن:88453840

نزار قبانی(ترجمه ی ایلیا آل خمیس)

 

وقتی که عاشق می شوم

فانوسی می شوم

نوری کم جان

و شعر در دفترهایم بسان گل میموزا می روید

وقتی که عاشق می شوم

از لابلای انگشتانم آب فواره می کند

و بر زبانم درختان می رویند

گیاهان می رقصند

وقتی که عاشق می شوم

احساس می کنم پادشاه زمانم

زمین مال من است

آسمان مال من

و سوار بر اسبم وارد دروازه ی آفتاب می شوم

وقتی که عاشق می شوم

فانوسی می شوم،نوری کم جان

و شعر در دفترهایم بسان باغ های گل میموزا می روید

وقتی که عاشق می شوم

آب ها از سرانگشتانم فواره می کنند

 بر زبانم گیاهان می رویند

و خارج از این زمان ، زمانم را می گذرانم...

 

 

 

 

نزار قبانی .ترجمه ایلیا آل خمیس

زنی استثنایی چون تو

نیازمند حواسی استثنایی ست

و شوقی استثنایی

و اشک هایی استثنایی

و مذهبی دیگر

با تعالیمی دیگر

آسمانی و دوزخی دیگر

زنی استثنایی چون تو

نیازمند کتاب هایی ست که تنها برای او

نوشته شده باشند

غمی خاص برای او

و هزاران بار مردن

برای او...