یک پلک تا مرگ
- Wednesday, 10 January 2018، 09:56 PM
- ۲ نظر
یک پلک تا مرگ
در یک پلکی مرگ قبل از سپیده دمان
بر بلندای بلندترین باروی عمر
تصویرت در دود آخرین سیگار
هنوز
موهایت رقصان و چشمهایت در تاریکی کوچه ها
صدایت پیچان در گوشم
هنوز
به فاصله یک پلک تا مرگ
زیباییت جادوانه جاودانه مانده بر چروک چشمانی پیر
که رد پای زمان در غفلت هم آغوشی پیکرم
چشمانم خسته از بی خوابی عمر
پیکرم نحیف از هم آغوشی مذاب زمان
صدای قدم هایت
هنوز
در قدمت فرسوده ی این دیوارها
ستون های زیبای روزگاری دور می پیچد
در یک پلکی مرگ قبل از سپیده دمان اما هنوز
سایه ات اینجاست
سایه ات اینجاست...
- 18/01/10