ایلیا آل خمیس

ایلیا آل خمیس

آثار منتشر شده و ترجمه های ادبی

تاراج باد

 

تاراج باد

 

دریغ که شب بی پایان به سپیده نمی انجامد

و نفس های فانوس به پت پتی جان فرسا چنگ انداخته است

به تنهایی شبح گون سایه ام بر دیوار که خیره می شوم

سنگینی غربتی عذاب آلود مرا به کنج تاریک کلبه ام می خواند

که خاموشی فانوس مرگ سایه ایست همراز من

در این متروکه شهر بی آوار

همزاد من

دریغ که در این شب بی پایان حتی ستاره ای نیست

که چشمک زنان دانه های فریبی را در این ظلمت به بار آرد

غریو بادی هیولا مانند به پنجره می کوبد

زوزه ی پلنگی به مهتاب خیره بر ارتفاع صخره ای

آواز کاروان تاریکی فانوس است

اینجا از هر طرف که بنگرم تاراج باد است

آوار می ریزد

بگذار بریزد حالا که نفس های فانوس به پت پت افتاده است

بگذار بریزد حالا که در من اشکی نیست

بگذار بریزد حالا که در من دردی نیست

 

 

 

 

 

  • 17/12/13
  • ایلیا آل خمیس

نظرات  (۱)

  • صالح مددی
  • زیبا بود استاد عزیز ، اما تلخ...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی